چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدندکه ( ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر)).
رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام! گفت: بی سواد! امل! بی کلاس! ناقص العقل! بی شعور! پاشو برو دانشگاه.
* یکی از مسئولان خواهان کاهش سن ازدواج در دختران و پسران شد. وی گفت دولت با تدابیر اصولی سعی دارد متوسط سن ازدواج دختران را از ۴۵ سال به ۴۴ سال کاهش دهد. همچنین وی گفت در نظام طبیعت اصولا مرد نیز مانند زن حق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دارد.
یادمه بچه گی هام شوهر خاله ام همیشه می گفت: تو یه چیزی میشی … تو یه چیزی میشی … واقعا سق سیاهی داشت و چشم شوری که بعد از این همه سال هیچی نشدم … همه ما آرزوهایی داشته ایم یا داریم که به آنها نرسیده ایم یا هرگز نخواهیم رسید.
بعضی وقت ها از بس که اوضاع بر وفق مراد نیست، خودمان را با چیزهایی پیش پا افتاده مقایسه می کنیم و ناراحتیم که چرا حداقل مثل آنها نشدیم. مثلا می گوییم قبض برق هم نشدیم، چند نفر از ما بترسن … نمونه هایی از این دست را بخوانید…
میخواستم قیمت یه شلوارو بپرسم دستمو گذاشتم رو شلواره اومدم بگم این شلوار چند قیمته اشتباهی گفتم ببخشید آقا این شلوار چه رنگیه!!!
هه هه هه
.:: خاطرات خنده دار فروردین ۹۲ ::.
مامان من از کامپیوتر فقط بلده یه سری بازیارو بیاره بازی کنه…
روی کیبورد کامپیوترمون یه علامت ضربدر هست که پنجره هایی که باز هستن رو میبنده!!!
حالا برا مامانم فیلم گذاشتم تموم که شده میگه چجوری ببندمش؟
گفتم اون علامت ضربدر رو بزن.. اونم دستشو گذاشت رو مانیتور روی ضربدری که گوشه پنجره هست..
به سلامتی همه مامانا که جوونیشونو گذاشتن واسه اینکه ماها یه چیزی یاد بگیریم… قربون همشون